مشاور امین

روز را خورشید می سازد و روزگار را باورهای ما

مشاور امین

روز را خورشید می سازد و روزگار را باورهای ما

چهارشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۳، ۰۲:۱۴ ب.ظ

هوش هیجانی و تاثیر آن بر ارتباط موثر

هوش هیجانی و تاثیر آن بر ارتباط موثر

از حدود صد سال پیش و به دنبال یک حادثه که منجر به آسیب دیدن بخش لیمبیک مغز یک مهندس غربی شد بحث هوش هیجانی در گستره علوم انسانی مطرح شد . در این حادثه یک دیلم قسمت لیمبیک مغز یک مهندس راه آهن را از بین برد و آن شخص هیچ کدام از توانائیهای فردی خود را از دست نداد غیر از توانایی برقراری ارتباط .

این سئوال که بخش لیمبیک مغز چه نقشی در روابط انسانی دارد در عرض صد سال اندیشمندان رابه این نتیجه رساند که غیر از هوش شناختی که سالها مورد بحث فیلسوفان و دانشمندان تعلیم و تربیت بوده هوش دیگری به نام هوش هیجانی وجود دارد که تاثیر مستقیم روی روابط انسان دارد.

هوش هیجانی چنین تعریف می شود :

توانایی زیر نظر گرفتن احساسات و هیجانات خود و دیگران، تمایز گذاشتن بین آنها و استفاده از اطلاعات حاصل از آنها در تفکر و اعمال خود».

وقتی حرف از هوش هیجانی است اولین موضوعی که باید در مورد آن سخن گفت هیجانات انسانی است . چرا که مطابق تعریف ابتدا باید این هیجانات شناخته شوند و سپس در مورد کنترل آنها در خودمان و دیگران سخن گفته شود .

حیطه های اصلی هوش هیجانی به شرح زیر هستند:
۱- شناخت عواطف شخصی:

خودآگاهی، یعنی تشخیص هراحساس  به همان صورتی که بروز می کند سنگ بنای هوش هیجانی است. توانایی نظارت بر احساسات در هر لحظه برای به دست آوردن بینش روان شناختی و ادراک خویشتن نقشی تعیین کننده دارد. ناتوانی در تشخیص احساسات راستین، ما را به سردرگمی دچار می کند. افرادی که نسبت به احساسات خود اطمینان بیشتری دارند بهتر می توانند زندگی خویش را هدایت کنند. این افراد درباره احساسات واقعی خود در زمینه اتخاذ تصمیمات زندگی، از انتخاب همسر گرفته تا شغلی که برمی گزینند، احساس اطمینان بیشتری دارند.
بعضی از افراد واقعا در زمینه شناخت عواطف شخصی خود فاقد خودآگاهی اند. این عده وقتی از لحاظ عاطفی و هیجانی به هم می ریزند نمی دانند کهآیا خشمگین اند یا غمگین؟ خوشحال ا ند یا صرفا پرانرژی؟ این افراد بهای «بی سوادی هیجانی» خود را در روابط بین فردی و حتی درونی مختل می پردازند.

۲- به کار بردن درست هیجان ها:

قدرت تنظیم احساسات خود، توانایی ای است که بر حس خودآگاهی متکی باشد و به ظرفیت شخص برای تسکین دادن خود، دورکردن اضطراب ها، افسردگی ها یا بی حوصلگی های متداول اشاره دارد. افرادی که به لحاظ  این توانایی ضعیفند، دایما با احساس نومیدی، خشم مزمن و افسردگی دست به گریبان اند، در حالی که افرادی که در آن مهارت زیادی دارند با سرعت  بسیار  بیشتری می توانند ناملا یمات زندگی را پشت سر بگذارند.

برای مثال بیرون ریختن غضب را برخی افراد به عنوان روشی برای مقابله با عصبانیت به کار می گیرند چرا که این باور در میان عموم مردم رواج دارد که «انجام این کار باعث می شود احساس بهتری پیدا کنی». از دهه ۱۹۵۰ روانشناسان با این روش مخالفت کردند  چرا که دریافتند برون ریزی خشم یکی از بدترین راه های خاموش کردن آن است، زیرا انفجار غضب عموما برانگیختگی مغز هیجانی را تقویت می کند و باعث می شود افراد  در عوض احساس خشم کمتر، عصبانیت بیشتری احساس کنند.

به همین ترتیب بسیاری از افراد در زمینه مدیریت اضطراب و نگرانی های خود دچار مشکل اند. ذهن نگران در زنجیره بی پایانی از ناراحتی های جزیی گرفتار می شود، از یک موضوع به موضوع دیگر می رود و به عقب باز می گردد.
نگرانی های مزمن و مکرر، شبیه چرخش به دور خود است که هیچ گاه به راه حل مثبتی منجر نمی شوند. توانایی تنظیم هیجانات مختلف -  خشم، نگرانی، افسردگی و غیره- از مولفه های هوش هیجانی است و عامل تاثیر گذاری در خدمت بهداشت روان محسوب می شود.

۳-برانگیختن خود:

برانگیختن خود به زبان ساده یعنی کنترل تکانه ها (تکانه هایی مثل خشم، میل جنسی و…) تسلط بر نفس، تاخیر در ارضای فوری خواسته ها و امیال، رهبری هیجان ها و توان قرار گرفتن در یک وضعیت روانی مطلوب. خویشتن داری عاطفی یا همان به تاخیر انداختن کامرواسازی و فرونشاندن تکانه ها یکی از مولفه های اساسی هوش هیجانی است. افراد دارای این مهارت در هر کاری که به عهده می گیرند بسیار مولد و اثربخش خواهند بود.
۴- شناخت عواطف دیگران:

همدلی، توانایی دیگری بر خود آگاهی عاطفی متکی است و اساس مهارت رابطه بامردم است. افرادی که از همدلی بیشتری برخوردارند به علا یم اجتماعی ظریفی که نشان دهنده نیازها یا خواسته های دیگران است توجه بیشتری نشان می دهند. این توانایی آنان را در حرفه هایی که مستلزم مراقبت ازدیگرانند، تدریس، فروش و مدیریت موفق تر می سازد.

انسان هایی که در شناخت عواطف دیگران مهارت دارند به راحتی  و گاهی بدون دیدن چهره  طرف مقابل مثلا  از پشت تلفن قادرند حالت روحی دیگران را حدس بزنند. شناخت عوطف دیگران به ویژه در روابط بین زوجین اهمیت دارد. تا هنگامی که انسان در این کشور کویری که زمان و زندگی نام گرفته زندگی می کند، تنهایی و انزوایش نیز پابرجاست.

پس به ۲ دلیل مهم می بایست توانایی شناخت عواطف دیگران را در خود بالا  ببریم: اول اینکه چون ما هرگز نمی توانیم مستقیما وارد تجربه دیگران شویم، هیچ گاه نمی توانیم کاملا  بدانیم که طرف مقابل ما چه چیزی را می خواهد به ما برساند. وقتی پی می بریم که هر قدر تلا ش کنیم نمی توانیم چنان با هوش یا حساس باشیم که بفهمیم دیگری چه تجربه ای می کند، احساس گناه می تواند ما را یاری دهد که از روی اصالت، متواضع باشیم.

در این بین هر چقدر قدرت و مهارت شناخت و عواطف دیگران در ما بالا تر باشد بیشتر می توانیم در دنیای خصوصی و گاهی درد دیگران سهیم شویم و تنهایی و انزوای آن ها را کم کنیم. دوم اینکه «زبان» نمی تواند تجربه  را به خوبی منتقل کند زیرا تجربه نهفته در دل تجارب عمیق انسانی  غنی تر از آنند که کلمات توان بازگو کردن آن ها را داشته باشند…
۵- برقراری رابطه با دیگران:

بخش عمده ای از هنر برقراری ارتباط، مهارت کنترل عواطف در دیگران است. افرادی که در این زمینه مهارت  دارند، به خوبی و عمیقا به دیگران گوش می دهند، دیگران را می پذیرند و دست به قضاوت نمی زنند، در دیگران احساس ارزش و عزت تولید می کنند نه احساس گناه و در هر آن چه که به کنش متقابل آرام با دیگران  بازمی گردد   به خوبی عمل می کنند. آنان ستاره های اجتماعی هستند ستاره هایی که حتی در روز نیز درخشان اند!
البته افراد از نظر توانایی های خود در هر یک از این حیطه ها با یکدیگر تفاوت دارند و ممکن است بعضی از ما مثلا  در کنار آمدن با اضطراب های خود کاملا  موفق باشیم اما در تسکین دادن ناآرامی های دیگران چندان کارآمد نباشیم. بدون شک زیر بنای اصلی سطح توانایی  ما، زیستی و عصبی است اما مغز به طرز چشمگیری شکل پذیر است و همواره در حال یادگیری. سستی افراد را در مهارت های عاطفی می توان جبران کرد، هر کدام از این حیطه ها تا حد زیادی نشانگر مجموعه ای از عادات و واکنش هاست که با تلا ش صحیح می توان آن ها را بهبود بخشید.

از نظر اندیشمندان مبحث هوش هیجانی ، انسان دارای ۵ هیجان عمده است . خشم ، ترس ، شرم ، شادی و غم . افراد انسان با این ۵ هیجان تعریف می شوند و معمولا انسانی پیدا نمی شود که این ۵ هیجان را نداشته باشد . روابط انسانی را این هیجان ها و چگونگی شناخت و مدیریت آنها در خویش و در دیگران است . لازم به ذکر است که از میان این ۵ هیجان ، هیجانهای خشم و شادی مسری هستند و به سادگی سرایت می کنند . اگر در مکانی که خشم وجود دارد قرار بگیریم به احتمال زیاد ما هم خشمگین خواهیم شد و شادی هم چنین وضعیتی دارد و سرایت می کند .

روابط انسانی را این هیجانات شکل می دهند . نوع مدیریت این هیجانات در هر شخص تعیین می کند که چگونه باید با دیگران ارتباط برقرار کند . طبیعی است که اگر کسی نتواند هیجانات خود را بشناسد و نتواند آنها را مدیریت کند نمی تواند هیجانات دیگران را شناخته و تصمیمات به موقع بگیرد.

شیوه های افزایش هوش هیجانی

اصل اساسی در موضوع هوش هیجانی، مدیریت هیجانهاست. برای مدیریت هیجانها ابتدا باید آنها را شناخت و سپس شیوه های مدیریت آنها در خودمان و دیگران را بیاموزیم. برای اینکار به خودشناسی نیاز است. اصولا  هر انسانی باید برای رسیدن به خودشناسی چهار موضوع را در خودمان شناسایی کنیم. نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصتها و تهدیدها.

نقاط قوت آن تواناییهایی است که در ما وجود دارد. توانمندیهایی که هیچ ارتباطی به محیط پیرامون ما ندارد. اعتماد به نفس ما، میزان هوش شناختی و هوش هیجانی ما و… نقاط قوت ما هستند. اما نقاط ضعف ما هم دقیقا کم و کاستی هایی هستند که در خود ما وجود دارند و هیچ ارتباطی به محیط پیرامونی ما ندارند. ضعف اعتماد به نفس – احساس حقارت، تنبلی، خستگی روانی، ناامیدی و… نقاط ضعف ما هستند.

فرصتهای ما نقاط قوت بیرونی ما هستند. دوستان ما، کتابها، روابط اجتماعی ما، نقش و پایگاه اجتماعی ما، رسانه ها و… فرصتهای ما هستند.اما تهدیدات ما آن ضعفهایی هستند که در بیرون از ما وجود دارند. داشتن روابط اجتماعی ضعیف، مشکلات کلان اقتصادی – اجتماعی، کاهش سرمایه های اجتماعی و… نقاط ضعف ما هستند.

اگر فردی این ۴ جنبه از زندگی خود را بشناسید، بی تردید خواهد توانست به هیجانات خودش هم وقوف پیدا کند. خواهد توانست هیجانات خود را بشناسد و سپس برای مدیریت آنها تلاش کند.

اصلی ترین شیوه افزایش هوش هیجانی شناخت هیجانات است. با شناخت هیجانها می توان آنها را مدیریت کرد. هر چقدر که تمرین بیشتری برای مدیریت هیجانهایمان داشته باشیم همانقدر بیشتر آنها را تحت کنترل خواهیم داشت. اینکه فردی بداند چه چیزهایی او را خشمگین می کند. از چه چیزهایی می ترسد، عوامل غمگین و شادکردنش کدامها هستند و … میتواند یک فضای ایمنی برای خود ایجاد کند و خود را در معرض این عوامل قرار ندهد. و اگر در این فضاها قرار گرفت چون خودآگاهانه عمل می کند میتواند فضا را به آسانی مدیریت کند. وقتی در هر شرایطی بتوانیم خودآگاهانه رفتار کنیم و اختیار خود را دست هیجاناتمان ندهیم میتوانیم  آنها را مدیریت کنیم. وقتی بتوانیم هیجانات خود را مدیریت کنیم به آرامشی می رسیم که به ما قدرت مدیریت هیجانهای دیگران را می دهد.. با انجام مداوم این رفتار، هوش هیجانی انسان افزایش یافته، روابط اجتماعی بهتری برقرار خواهد کرد.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی